نتایج جستجو برای عبارت :

خداا

خدایا عزیزِ جونمو سرد کن 
من تحمل ندارم
بهم گفت هی سرمو میکنی زیر آب تا دارم خفه میشم میاری بیرون. آره منِ عوضی همینم. 
باید میذاشتم بره دنبال زندگیش .
 
بدبخت شده بودم بیچاره شده بودم در به در شده بودم ؟
حداقل اون موقع میگفتم نمیخواد خودش خواسته شاید بی من راحتتره حالا چی 
دوباره دارم براش میمیرم برمیگردیم به عقبی که ازش فرار کردیم . که ترس داشت که بدبختی داشت .
برش گردوندی که چی . بچه داشت میکَند و میرفت . برش گردوندی که چی
بمیر عشقته . 
احسانِ
لعنتی منتظرم ساعت ۱ بشه از بسته اینترنت نامحدود همراه اول استفاده ی بهینه کنم. 
خدا خیرشون بده اومدن کپی کتاب هایی که تو بازار ۱۰۰ هزار تومن باید پول بدیم و بخونیم رو بطور رایگان در بعضی کانالها و گروه ها گذاشتن.خداا پدر مادرشونو بیامرزه .
#  امروز یکی از دختر های کلاس آمار یکی از پسر ها رو از من میخواست. شکل مودبانه اش اینه که میخواست دربارش تحقیق کنه ،مثل اینکه بهش پیشنهادی چیزی داده... اینقدر ذوق کردم :)) نه اینکه این دوتا دوست شدنا از اینکه ا
من همون بیچاره ایم که با 86 درصد زیست و با73 درصد شیمی قراره پشت کنکور بمونم
خدایا خیلی درد داره خیلی 
خیلی درد داره 
هیشکیو ندارم کنارم باشه 
همش باید درد بکشم و درد بکشم 
انقد درس خوندم نیمه نابینا شدم 
خداا چرا انقد نفس کشیدن درد داره؟ 
چرا انقد زندگی کردن درد داره؟ 
دو سال  بدترین دردارو به جون خریدم دو سال تا مغز استخون درد کشیدم 
هنوزم ادامه داره 
همش به خودم میگم محکم باش دختر محکم باشه دیگه چیزی نمونده 
ولی حقیقتش اینه که این دردا هیچ
از کلاس میام...
خیلی حرفها زدیم...
دلم سکوت میخواد الان...
این که تا مدتها حرف نزنم و فکر کنم...
حتی دلم میخواد گوشیم رو عوض کنم و یه گوشی ساده و غیر اندروید داشته باشم...
عمرم داره بین این مطلب های نصفه نیمه ی مجازی هدر میره
دلم کتاب میخواد
کتاب کاغذی
کتابی که تکونم بده...
کتابی که مدام ورق بزنم و بین صفحه هاش آدم شدن رو یاد بگیرم...
دقیقا نمی‌دونم الان خسته م از گذشته یا پر از انگیزه م واسه جلو رفتن....
هرچی هست هم دارم آه میکشم واسه روزای از دست رفته و
نامه ای به رفیق جانم
این پست واقعاا طولانیه سه ساعتی
طول کشید تا اماده شد
اگه خوندی تا اخرش که ممنونم
اگه نه هم که هچنان ممنونم ممنون که هستید
سلاام بی نامم  سلام رفیق خوب خودم
الان ۹ سالمه  بی نامم الان که این نامه رو مینویسم
نشستم زیر درخت همون حیاط خونه باغ روستای
مامان بزرگ ، بی نامم همون لباس کرم رنگ گلهای صورتی
همون صندلهای سفید ک دوسشون داری
رو پوشیدم نترس بی نام نمیرم تو اب و گل بارون ک
کثیف نشن قول میدم قول قول
بی نامم نی نی گوسفنده

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها